سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بردباری، جامه دانشمند است، پس مبادا که آن را به تن نکنی [امام باقر علیه السلام ـ در نامه اش به سعد خیر ـ]
لوگوی وبلاگ
 

نویسندگان وبلاگ -گروهی
صارمی(0)
لینک دلخواه نویسنده

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :2
بازدید دیروز :1
کل بازدید :34568
تعداد کل یاداشته ها : 56
103/8/20
10:50 ع
موسیقی

مثل شیطان

چندی است که در محافل عمومی و نخبگان دانشگاهی مباحث متافیزکی، خصوصا جن‌شناسی و تسخیر و الهام‌های شیطانی ترویج پیدا کرده است، گرچه اصل وجود «جن» و الهام‌های شیطانی امری قطعی است، اما ترویج این مباحث، لازمه پاسخ‌گویی به صدها سئوال است که عدم پاسخ صحیح منجر به ترویج خرافه‌گرایی می‌شود و یکی از مهم‌ترین سؤال‌های این است که اگر الهام‌های شیطانی و رحمانی به طور قطع وجود دارد و امکان دارد موجوداتی از جنس جن، الهام‌های شیطانی را القا کنند، راه تشخیص الهام صادق از کاذب چیست؟

 

 

گفتنی است که بحث وحی و الهام‌های باطنی در مباحث کلام جدید و فلسفه دین در ذیل عنوان «تجربه دینی» و یا «تجربه عرفانی» بحث می‌شود و بحث تشخیص تجربه عرفانی از تجربه شبه‌عرفانی و شیطانی از موضوع‌های داغ فلسفه دین است.

به عبارت دیگر جهان ما، جهانی که در آن زندگی می‌کنیم، امور و وقایع عادی و غیرعادی، طبیعی و غیرطبیعی، متعارف و عجیب و غریب را یکجا هر چند نه به یک اندازه در خود دارد.

تقسیم‌بندی امور و وقایع این جهان به عادی و غیرعادی حتی در مورد خود امور غیرعادی نیز تکرار پذیر است؛ زیرا پاره‌ای از پدیده‌های جهان گرچه در مقیاس کلی و در قیاس با دیگر پدیده‌ها غیرطبیعی و نامتعارف به نظر می‌رسند، ولی در مقیاس جزئی و درونی و در قیاس با اجزای خویش نیز می‌توانند به طبیعی، غیرطبیعی، متعارف و نامتعارف، تقسیم دوباره پذیرند.

یکی از نمونه‌های بارز این پدیده‌ها، «عرفان» و به تبع آن «تجربه عرفانی» است، واژه «عرفان» را به معانی و مفاهیم گوناگونی آورده و اراده کرده‌اند که شاید بتوان مجموع آن‌ها را در معانی پنج‌گانه روش، بینش، دانش، خوانش و منش خلاصه و در نتیجه عرفان را در قالب‌های ذیل تعبیر و تفسیر کرد:

الف. روش نظری برای کسب معرفت یا روشی عملی برای استکمال نفس.

ب. بینش کلی و جهان‌شمول به هستی (خدا، انسان و کیهان).

ج. دانشی شامل مجموعه‌ای از گزاره‌های منطقاً متوالی و به هم بسته و پیوسته.

د. خوانشی باطنی و روایتی ذوقی و معنوی گرایانه از دین.

ه . منشی معنویت‌مدارانه و کیش شخصیتی ذوقگرا و تاویلگرا.

جهان مفاهیم ومقولات عرفانی و معنوی را با چالشی جدی مواجه ساخته است؛ زیرا هم وجود تنوع و تحول فرهنگی و دینی جوامع و هم تعدد و گوناگونی تفاسیری که هر یک از آن‌ها از مقوله‌های دین،فرهنگ، معنویت و بویژه خود عرفان و عرفانی ارائه می‌کنند، به‌طور طبیعی طیفی وسیع، دامنه‌دار و پیچیده از سیستم‌ها، رویکردها و روش‌های نظری و عملی درباره پدیده عرفان به وجود آورده است

 

تعریف عرفان هرچه باشد، آن‌چه مسلم است این است که واژگان «عرفان»، «عرفانی» و «عارف» و به ویژه مقوله «تجربه عرفانی» در محاورات کنونی عرف عام و عرف خاص به نحو گسترده و چشمگیری دچار کژفهمی، دژگویی و کاربرد نابجا شده است.

حتی مکاتب و نظام‌های دینی نیز این واژه را به نحو دقیقی به کار نبرده‌اند. معنای این واژگان در زبان و بیان روزمره چنان تیره و تار گشته که قدرت آن‌ها را در برقراری ارتباط با مفاهیم و مقولات خود، تضعیف یا حتی سلب کرده است. این امر همان‌گونه که بدان اشاره شد، معلول آن است که پدیده عرفان و تجربه عرفانی، هم خودبه‌خود پدیده‌ای غیرمتعارف و فرا هنجار است و هم در درون خود این پدیده، تقسیم به دو نوع متعارف و غیرمتعارف و اصیل و غیراصیل واقع می‌شود و این خصلت دوگانگی در عرفان، عرفانی و تجربه عرفانی، کار تشخیص اصیل و تمایز آن از غیر اصیل را دوچندان مشکل و ناهموار می‌سازد.

در حال حاضر طیف گسترده و متنوعی از این‌گونه تجارب وجود دارد که هم‌صاحبان آن‌ها و هم صاحبنظران از آن‌ها به‌عنوان تجارب عرفانی یاد می‌کنند؛ ولی به راستی معیار تشخیص تجربه عرفانی در معنای اصیل آن و ملاک تمییز میان اصیل و غیراصیل و به تعبیری اصلی و بدلی چیست؟ و اساساً چرا و چگونه در تجاربی از این دست ما با دوگونه متمایز یا نامتمایز از آن‌ها مواجهیم و چگونه است که وصف «عرفانی»، یکسان و حتی به یک معنا و مفهوم بر آن‌ها اطلاق می‌شود؟

ملاک و معیار برای «عرفانی» بودن یا «عرفانی» دانستن یک تجربه نامتعارف و فوق عادی چیست؟

یادداشت حاضر به واقع در مقام پاسخ به این دو پرسش فراهم آمده است و بحث از تجربه عرفانی را از آن جهت مهم و برگزیده می‌داند که اقبال عام و گسترده کنونی از سوی جوامع جهانی و به‌ویژه جامعه‌اسلامی ایران به مقوله عرفان، تجربه عرفانی و معنویت، آن هم با شدتی بیش از گذشته، جهان مفاهیم ومقولات عرفانی و معنوی را با چالشی جدی مواجه ساخته است؛ زیرا هم وجود تنوع و تحول فرهنگی و دینی جوامع و هم تعدد و گوناگونی تفاسیری که هر یک از آن‌ها از مقوله‌های دین،فرهنگ، معنویت و بویژه خود عرفان و عرفانی ارائه می‌کنند، به‌طور طبیعی طیفی وسیع، دامنه‌دار و پیچیده از سیستم‌ها، رویکردها و روش‌های نظری و عملی درباره پدیده عرفان به وجود آورده است و این امر به نوبه خود، سبب بروز دو پدیده متناقض شده است؛ بدین شکل که از سویی به‌طور فزاینده بر ابهام، نسبیت، دسترس‌پذیری و در نتیجه توسعه کمی روش‌ها، فنون و بینش‌های معطوف به کسب رفتارها و تجربه‌های عرفانی دامن زده است و از سوی دیگر با همپوشانی عناصر اصیل و غیراصیل در آن، درجه فعلیت‌یافتگی عرفان را کاهش بخشیده و خطر آسیب‌رسانی آن را افزایش داده است؛ گرچه پدیده نخست، ویژگی مثبت و ممتازی است که عرفان به سبب خصلت ذاتی خود آن را دارا است، ولی شکی نیست که پدیده دوم ما را ناگزیر از بازخوانی عرفان از منظر آسیب‌شناختی می‌سازد.

 

الف. ملاک و معیار برای «عرفانی» بودن یا «عرفانی» دانستن یک تجربه نامتعارف و فوق عادی چیست؟

ب. منطق حاکم بر تجاربی از این‌گونه که خصلت‌های دوگانه را برمی‌تابند چیست؟

اگر به‌عنوان پایه بحث حاضر بپذیریم که سه مقوله شریعت (دین)، عقل و عرف، پدید آورنده سیستم متعارف بشری و شکل دهنده جهان بیرونی و این سویی ما است، با توجه به ماهیت فراروند و ظاهر گریز عرفان با دو وضعیت روبرو خواهیم بود: در نسبت با شریعت از سویی با عرفانی روبروییم که هم، پا را فراتر از حریم دین و شرع می‌گذارد و هم ملتزم به آن باقی می‌ماند و در عین حفظ ظاهر به باطن راه می‌برد و از سویی دیگر با عرفانی که خود را از شریعت می‌رهاند و التزام بدان را از دست می‌دهد.

در حال نخست، عرفان به معنای تعمیق شریعت و پیوند ظاهر دین به باطن آن است و در حالت دوم، عرفان از مرز شریعت عبور می‌کند و دین را وا می‌نهد و پیوند با ظاهر را به قیمت کسب باطن از کف می‌دهد.

در نسبت با عقل از سویی با عرفانی مواجهیم که فراتر از عقل و احکام آن است؛ ولی به این معنا که آن را تعمیق می‌بخشد و مرزهای ظاهر آن را می‌گسترد و با ظاهر به فراسوی باطن پر می‌گشاید و از سویی با عرفانی که خود را از قید و بند عقل و لوازم آن رها کرده، از حریم ظاهری آن می‌گریزد و در واقع با انکار منطق و عقل متعارف، خود را به‌طوری ورای طور عقل می‌کشاند.

در نسبت با عرف و عادت نیز از سویی با عرفانی که به قواعد عرف و آداب ظاهری و هنجارهای فردی و اجتماعی گردن می‌نهد مواجهیم؛ گرچه به فراسوی آن‌ها نیز می‌رود و از سویی با عرفانی روبروییم که با بی‌اعتنایی به قواعد و آداب عرف و عادت پا به وادی عرف‌ستیزی، سهل‌انگاری و اباحی مسلکی می‌نهد.

همان‌گونه که ملاحظه شد، عرفان در حالت نخست، عرفانی حقیقی و متعادل است؛ زیرا ظاهر و باطن را توأمان خواستار است و یکی را به قیمت دیگری از دست نمی‌نهد و التزام به یکی را بدون پاسداشت دیگری نمی‌طلبد؛ ولی در حالت دوم، عرفان آسیب دیده و آسیب‌رسان است که در قوی‌ترین حالت، ضد شریعت، عقل، عرف، عادت و در ضعیف‌ترین حالت، گریزان از این مقولات است.

پس عرفان اصیل و حقیقی یا همان چیزی که درمعنای واقعی کلمه می‌توان آن را عرفان خواند، عرفانی دشوار، دیریاب و ناب است و کار سهل‌انگاران و خوش‌نشینان نیست. در مقابل، عرفان‌های بدلی یا شبه عرفان‌ها هستند که بی‌اعتنا به شریعت، عقل و عرف‌اند؛ از این‌رو هم متعددند، هم سهل الوصول و هم جاعلان و حامیان آن بسیارند.

همین شبه عرفان‌ها نیز به نسبت نزدیکی به حقیقت عرفان از این حقیقت بهره می‌برند و در نزد بسیاری مطلوب و جاذب می‌افتند و در عین حال به مقدار دوری‌شان از این حقیقت، مجازی و میان تهی تلقی می‌شوند که هم آسیب می‌بینند و هم آسیب می‌زنند.

عرفان اصیل و حقیقی یا همان چیزی که درمعنای واقعی کلمه می‌توان آن را عرفان خواند، عرفانی دشوار، دیریاب و ناب است و کار سهل‌انگاران و خوش‌نشینان نیست. در مقابل، عرفان‌های بدلی یا شبه عرفان‌ها هستند که بی‌اعتنا به شریعت، عقل و عرف‌اند؛ از این‌رو هم متعددند، هم سهل الوصول و هم جاعلان و حامیان آن بسیارند

 

عرفا الهام‌ها را به رحمانی و ملکی و جنّی و شیطانی تقسیم کرده‌اند

حال با وجود این همه اختلاف میان تجربه های عرفانی، معیار و میزان چیست؟ عرفا الهامات را به رحمانی و ملکی و جنّی و شیطانی تقسیم کرده اند. حال پرسش این است که فارق میان مکاشفات و القائات صحیح از سقیم چیست؟ ابن تُرکه، میزان صدق یافته های شهودی را علوم برهانی و نظری و منطق می داند و عقیده دارد که برهان و استدلال نمی تواند همه ی کشف و شهودهای عرفانی را ارزیابی کند؛ زیرا درک برخی مطالب عرفانی از طاقت بشری و ادراک مفهومی خارج است.

حق مطلب آن است که بگوییم شناخت شهودی مانند علوم حصولی بر دو قسم است: اول شناخت شهودی معصوم از خطا؛ مانند شهود معصوم و پیشوایان دین؛ دوم، شهود عارفان غیر معصوم. با اصل قرار دادن کشف معصوم، کشف غیر معصوم تصحیح می شود؛ البته کیفیت ارجاع شهودِ مشوب، به شهود معصوم نیز بر همگان آسان نیست؛ همان گونه که ارجاع نظریات بر بدیهیات بر همگان میسر نیست؛ بنا بر این، در کشف صدق و حقّانیّت تجربه ی عرفانی باید به تجربه ی دینی پیامبران رو آورد. یعنی مطابقت با کتاب و سنت الهی و نیز همراهی مکاشفه با صفات حسنه و آثار مثبت آن؛ چون باید صفای باطن، توجه به خدا، طاعت و ارادات در مقابل کدورت باطنی و دنیا گروی را در نظر گرفت؛ زیرا وحی، پدیده ای الهی است که حقایق و آموزه های معرفتی و ارزشی را در بر دارد و برای هدایت انسان ها نازل شده است و به اصطلاحِ عرفان اسلامی، وحی از خواص نبوت و اوج مراتب مکاشفه است.

 

از آن‌چه گذشت می‌توان اصولی را برگرفت و در راه اصلاح و تعدیل رویارویی با شبه عرفان‌ها و شبه عرفانی‌ها به کار بست:

1. عرفان‌ها باید به اصول و متون دینی بازگشت کنند که در آن‌ها وجود خدای مطلق و متعالی مفروض گرفته می‌شود.

2. عرفان‌ها باید طریقت و شریعت را با هم مقرون کنند و آن را با هم و نه جدا از هم بخواهند.

3. عرفان‌ها باید بر پایه‌های عقل سلیم و مبانی نظری قوی توجیه شوند.

4. عرفان‌های غیردینی باید با عرفان‌های دینی قیاس شوند تا صحت و سقم آن‌ها معلوم گردد؛ زیرا روح و جوهر اصلی عرفان‌ها که همان وحدت‌گرایی و بیان‌ناپذیری است، تنها با عرفان دینی قابل تفسیر و توجیه است.

5. همه پدیده‌های روانشناختی و فرا روانشناختی مرتبط با تجارب عرفانی باید با محک‌ها و معیارهای تجربه عرفانی دینی سنجیده و صحت و سقم آن‌ها باز نموده شود.

6. همه تجارب شبه عرفانی چه در حالت‌های تعادل روحی و روانی و چه در موارد ناهنجاری‌های روانشناختی و مرضی باید شبه عرفان یا عرفان مجازی تلقی شوند و چند وچون آن‌ها باید تنها با مرجع قرار گرفتن تجربیات اصیل دینی سنجش شود. این پدیده‌ها شامل طیفی وسیع از طالع‌بینی‌های هندی، چینی، خورشیدی تا انرژی درمانی، عرفان درمانی، عشق درمانی، روح پژوهی، طریق دارما، عرفان آکنکار، یوگا، بودا و آثار کسانی از قبیل: کاستاندا، کوئیلو، کریشنا، سیلور استاین، پل توئیچل، راد استایگر، اشو، اریک فروم، جک کانفیلد و دیگران می‌شود.

شیطان پرستی

عرفان‌ها باید بر پایه‌های عقل سلیم و مبانی نظری قوی توجیه شوند

شیطان

بار دیگر دو پرسش پیشین را مرور می‌کنیم: